پارت۲۶[عشق یهویی]
ناشناس:یاااااا دلت برام تنگ نشده« با حالت مسخره»
تهیونگ:کانگ بگوو چی میخوای«داد»
کانگ: اصلا انتظار نداشتم
تهیونگ:کانگ حرف تو میگی یا نه ؟«جدی»
کانگ: اوکی بشنید
تهیونگ: نشستیم زر تو بزن
نکته:« کانگ و تهیونگ و جونکوک و یونگی قبلا با هم دوست بودن بر اساس یه اتفاق اونا کانگ با اونا دشمن میشه بعدا خودتون میفهمید چرا»
کانگ:چیز خاصی نیس فقط خواستم برگشتنم رو اعلام کنم
روبه جونکوک از میا چه خبر بزرگ شده؟
جونکوک: اشغال اسم خواهر مو به اون زبون کثیفت نیار
کانگ:اما چه بخوای چه نخواهی بلاخره من با میا ملاقات میکنم«نیشخند»
جونکوک: تو خواب ببینی
کانگ:«نیشخند» رو به تهیونگ گفتم اون دختری که پیشته خیلی س*کسی و جذابه مواظبت باش
تهیونگ:دهنتو میبندی یا ببندم برات« داد و عصبی »
کانگ:ببند
تهیونگ: پاشدم بهش یه مشت زدم که افتاد زمین یه بار دیگه درمورد ا/ت حرف بزنی میکشمت
کانگ:اون فقط پیشت زندگی میکنه و اصلا مال تو نیس پس حر حرفی بخوام بزنم به تو مربوط نیس
تهیونگ:تنت میخواره اره نشستم روش و تا تونستم کتکش زدم
کانگ: اگه تموم شد میخوام برم
تهیونگ: خیلی رو مخم رژه میرفت از روش بلند شدم مو بهش گفتم گمشو بیرون
کانگ:اوکی بایی«نیشخند»
تهیونگ: دیدم که کانگ از اتاق خارج شد روبه جونکوک و یونگی گفتم سریع جلوی خونه ی میا کلی بادیگارد بزارید این کانگ حرفاش شوخی بردار نیس پس باید حسابی مراقب باشیم تا بفهمیم چه نقشه ای داره
یونگی: اوکی الان زنگ میزنم ولی تهیونگ چرا وقتی در مورد ا/ت اینجوری حرف زد عصبی شدی
تهیونگ:خ.خب چیز ح.حق نداره درموردش اینجوری حرف بزنه
یونگی:اوکی«خنده ی تو گلو»
تهیونگ: کارهای لازم داخل شرکت رو انجام دادم و بعد از چند مین خارج شدم و به سمت خونه میا حرکت کردم رسیدم دم خونه زنگ در رو زدم ا/ت در رو باز کرد
ا/ت:سلام خوش اومدی
تهیونگ:سلام رفتم داخل خونه
ا/ت:ح.حالت خوبه؟
تهیونگ:اهوم
ا/ت:گشنت نیس؟
تهیونگ:چرا اتفاقا گشنمه
ا/ت:پس غذا رو برات اماده میکنم
تهیونگ: باش
ا/ت:غذا رو روی میز گذاشتم تهیونگ رو صدا زدم بیا غذاتو بخور
تهیونگ: اومدم راستی میا کجاس
ا/ت: با چند تا از دوست هاش رفت بیرون
تهیونگ:آها تموم شد؟
ا/ت: چی؟
تهیونگ: پریودیت؟
ا/ت: ا.ار..ه
تهیونگ:نیشخند
ا/ت:بعد از نیشخندش یه لرزه به تنم افتاد
تهیونگ: قرار این مدت کلا اینجا بمونیم
ا/ت:چرا
تهیونگ: چرا شو کاری نداشته باش
ا/ت:باشه
که یهو زنگ در اومد تا خواستم برم باز کنم تهیونگ جلو مو گرفت
تهیونگ: خودم باز میکنم
ا/ت: باشه« تعجب»
تهیونگ: درو که باز کردم فردی که جلوم بود رو دیدم عصبی شدم
اینجا چه غلطی میکنی « داد خیلی بلند»
____________________
___________________________________________________
۷۰لایک
۳۰کامنت
دوص تون داااااااااااااارم 🫂🤍
__________________________________________________
نظرتون راجب فیک رو با این مشخص کنید
بیش از حد عااالی💙
عالی💜
بد نیس💛
خیلی بده💚
تو دیگه فیک ننویس🤎
ببینم کدوم قلب رو میزارید😊
تهیونگ:کانگ بگوو چی میخوای«داد»
کانگ: اصلا انتظار نداشتم
تهیونگ:کانگ حرف تو میگی یا نه ؟«جدی»
کانگ: اوکی بشنید
تهیونگ: نشستیم زر تو بزن
نکته:« کانگ و تهیونگ و جونکوک و یونگی قبلا با هم دوست بودن بر اساس یه اتفاق اونا کانگ با اونا دشمن میشه بعدا خودتون میفهمید چرا»
کانگ:چیز خاصی نیس فقط خواستم برگشتنم رو اعلام کنم
روبه جونکوک از میا چه خبر بزرگ شده؟
جونکوک: اشغال اسم خواهر مو به اون زبون کثیفت نیار
کانگ:اما چه بخوای چه نخواهی بلاخره من با میا ملاقات میکنم«نیشخند»
جونکوک: تو خواب ببینی
کانگ:«نیشخند» رو به تهیونگ گفتم اون دختری که پیشته خیلی س*کسی و جذابه مواظبت باش
تهیونگ:دهنتو میبندی یا ببندم برات« داد و عصبی »
کانگ:ببند
تهیونگ: پاشدم بهش یه مشت زدم که افتاد زمین یه بار دیگه درمورد ا/ت حرف بزنی میکشمت
کانگ:اون فقط پیشت زندگی میکنه و اصلا مال تو نیس پس حر حرفی بخوام بزنم به تو مربوط نیس
تهیونگ:تنت میخواره اره نشستم روش و تا تونستم کتکش زدم
کانگ: اگه تموم شد میخوام برم
تهیونگ: خیلی رو مخم رژه میرفت از روش بلند شدم مو بهش گفتم گمشو بیرون
کانگ:اوکی بایی«نیشخند»
تهیونگ: دیدم که کانگ از اتاق خارج شد روبه جونکوک و یونگی گفتم سریع جلوی خونه ی میا کلی بادیگارد بزارید این کانگ حرفاش شوخی بردار نیس پس باید حسابی مراقب باشیم تا بفهمیم چه نقشه ای داره
یونگی: اوکی الان زنگ میزنم ولی تهیونگ چرا وقتی در مورد ا/ت اینجوری حرف زد عصبی شدی
تهیونگ:خ.خب چیز ح.حق نداره درموردش اینجوری حرف بزنه
یونگی:اوکی«خنده ی تو گلو»
تهیونگ: کارهای لازم داخل شرکت رو انجام دادم و بعد از چند مین خارج شدم و به سمت خونه میا حرکت کردم رسیدم دم خونه زنگ در رو زدم ا/ت در رو باز کرد
ا/ت:سلام خوش اومدی
تهیونگ:سلام رفتم داخل خونه
ا/ت:ح.حالت خوبه؟
تهیونگ:اهوم
ا/ت:گشنت نیس؟
تهیونگ:چرا اتفاقا گشنمه
ا/ت:پس غذا رو برات اماده میکنم
تهیونگ: باش
ا/ت:غذا رو روی میز گذاشتم تهیونگ رو صدا زدم بیا غذاتو بخور
تهیونگ: اومدم راستی میا کجاس
ا/ت: با چند تا از دوست هاش رفت بیرون
تهیونگ:آها تموم شد؟
ا/ت: چی؟
تهیونگ: پریودیت؟
ا/ت: ا.ار..ه
تهیونگ:نیشخند
ا/ت:بعد از نیشخندش یه لرزه به تنم افتاد
تهیونگ: قرار این مدت کلا اینجا بمونیم
ا/ت:چرا
تهیونگ: چرا شو کاری نداشته باش
ا/ت:باشه
که یهو زنگ در اومد تا خواستم برم باز کنم تهیونگ جلو مو گرفت
تهیونگ: خودم باز میکنم
ا/ت: باشه« تعجب»
تهیونگ: درو که باز کردم فردی که جلوم بود رو دیدم عصبی شدم
اینجا چه غلطی میکنی « داد خیلی بلند»
____________________
___________________________________________________
۷۰لایک
۳۰کامنت
دوص تون داااااااااااااارم 🫂🤍
__________________________________________________
نظرتون راجب فیک رو با این مشخص کنید
بیش از حد عااالی💙
عالی💜
بد نیس💛
خیلی بده💚
تو دیگه فیک ننویس🤎
ببینم کدوم قلب رو میزارید😊
۶۹.۹k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.